قسمت اول (قسمت های بعدی رو به صورت چندروز در میان میذارم)
همیشه دوست داشتم خودم در این مورد مقاله ای رو تنظیم کنم چون تو اینترنت فارسی قبلاً به صورت جدی کار نشده بود تا اینکه بالاخره دوستای ما تو سایت وعده صادق این کارو انجام دادن که واقعا مرسی ازشون ...
در گذشته، زمانی که تغییرات بر مردم تحمیل میشد، آنها به خیابانها میریختند، اعتراض میکردند و حتی کار به شورش میانجامید. دلیل اصلی این برخورد و مناقشه این امر بود که تغییرات اغلب به وضوح توسط حاکمان اعلام شده و از جانب مردم نیز فهمیده میشدند. این تغییرات ناگهانی بودند و تأثیرات ناشی از آنها به راحتی قابل تحلیل و ارزیابی بود. امروزه، زمانی که نخبگان میخواهند بخشی از برنامههایشان توسط مردم پذیرفته شوند، از طریق حساسیتزدایی این کار را انجام میدهند. این برنامه که ممکن است در تناقض با منافع عامه باشد از طریق فیلمها ...
رسانه جمعی قویترین ابزار مورد استفاده طبقه حاکم برای کنترل تودهها است. رسانه جمعی به عقاید و ایستارها شکل بخشیده، آنها را قالبریزی نموده و آنچه را که رایج و قابل پذیرش است تعریف میکند. در این گزارش کارکردهای رسانه جمعی از منظر تئوریهای متفکرین عمده این حوزه، ساختار قدرت و تکنیکهای مورد استفاده آن مورد بررسی قرار میگیرد تا نقش حقیقی رسانه جمعی در جامعه تبیین گردد.
رسانهها هم اینک وظیفه کنترل اذهان را بر عهده گرفتهاند
بخش اعظم گزارش حاضر به بررسی نمادگرایی نهفته در اشیاء فرهنگ عامهپسند اختصاص یافته است. با توجه بدین گزارش سؤالات زیادی در مورد هدف این نمادها و نیات کسانی که آنها را در فرهنگ عامه جای میدهند، پدید میآید. اما نمیتوان بدون اشاره به خیل انبوهی از واقعیات و مفاهیم دیگر، پاسخ شایستهای بدین سؤالات داد.
بنابراین، در گزارش حاضر سعی گردیده تا یک پیشزمینه روششناختی و نظری در مورد تحلیلهای مربوط بدین حوزه، ارائه گردیده و نیز محققین و آثار عمده رشته ارتباطات جمعی معرفی گردند. بسیاری از افرادی که به مطالعه آثاری از این دست میپردازند چنین میپندارند که هدف از نگارش آنها اشاره بدین امر است که برای مثال، لیدی گاگا میخواهد اذهان ما را کنترل کند. اما موضوع فقط این نیست. وی تنها بخش کوچکی از یک سیستم عظیم به نام رسانه جمعی است.
در برنامههای تصویری و رسانهای امروز میتوان رد پای کنترل اذهان تودهها را شناسایی کرد
برنامهریزی از طریق رسانههای جمعی
رسانه جمعی شکلی از رسانه است که به منظور دسترسی به حداکثر تعداد مخاطبین ممکن طراحی شده است. رسانه جمعی شامل تلویزیون، فیلمها، رادیو، روزنامه، مجلات، کتابها، آثار ضبط شده، بازیهای ویدئویی و اینترنت است. طی قرن گذشته، مطالعات بسیاری انجام گرفته تا تأثیرات رسانه جمعی بر روی مردم سنجده شود و بدین ترتیب بهترین تکنیکها و فنون برای تأثیرگذاری بیشتر کشف گردند. از این مطالعات علم ارتباطات پدید آمد که در بازاریابی، روابط عمومی و عرصه سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. ارتباطات جمعی یک ابزار ضروری برای حفظ کارآمدی یک دموکراسی بزرگ و همچنین ابزاری ضروری برای یک دیکتاتوری است. این مسأله بستگی به نوع استفاده از آن دارد.
آدولس هاکسلی (Aldous Huxley) در پیشگفتار کتاب جهان شگفت انگیز نو (1958) تصویری نسبتا ترسناک و تاریک از جامعه ترسیم مینماید. وی معتقد است که جامعه توسط یک "نیروی غیرشخصی"، یک طبقه حاکم، کنترل میشود که با استفاده از روشهای متعددی مردم را کنترل میکند.
"نیروهای غیرشخصی که ما تقریبا هیچ کنترلی بر روی آنها نداریم همه ما را در مسیر کابوس جهان نوین شجاع به جلو میرانند؛ و این هدایت غیرشخصی به طور آگاهانه از جانب نمایندگان سازمانهای تجاری سیاسی تسریع میگردند. این نمایندگان تعدادی تکنیکها و فنونهای جدید را ابداع کردهاند تا افکار و احساسات تودهها را به نفع یک گروه اقلیت دستکاری نمایند."
- آدولس هاکسلی، پیشگفتار جهان شگفت انگیز نو
چشمانداز تاریک وی نه یک فرضیه ساده یا هذیانگویی پارانویایی بلکه یک واقعیت مستند است که در مهمترین آثار جهان در عرصه رسانه جمعی ارائه گشته است. برخی از این تحقیقات عبارتند از:
متفکران نخبه
والتر لیپمان، نظریه پرداز حکومت نخبگان آگاه بر گله سرگردان
والتر لیپمان (Walter Lippmann)، متفکر و نویسنده آمریکایی که دو بار برنده جایزه ادبی پولیتزر گشته، یکی از اولین آثار مرتبط با کاربردها رسانه جمعی را در آمریکا به رشته تحریر درآورده است. وی در کتابی با عنوان افکار عمومی (1922) تودهها را به یک "حیوان بزرگ" و یک "گله سردرگم" تشبیه نمود که باید توسط طبقه حاکم هدایت گردند. وی نخبگان حاکم را چنین توصیف نمود: "یک طبقه متخصص که دارای منافعی فراتر از یک محدوده خاص هستند." این طبقه متشکل از کارشناسان، متخصصین و بوروکراتها است.
به اعتقاد لیپمان، کارشناسان، که اغلب با عنوان "نخبگان" خوانده میشوند، ماشینهای دانشی هستند که نقصان اولیه دموکراسی یعنی آرمان غیرممکن "شهروند همه فن حریف" را با حیله دور میزنند. "گله سرگردان" پر سرو صدا و غران نیز کارکرد خود را دارد: آنها باید "تماشاچیان علاقهمند اقدامات" باشند یعنی در آنها مشارکتی نداشته باشند. مشارکت وظیفه "فرد مسؤولیتپذیر" است که یک شهروند عادی نیست.
بنابراین، رسانههای جمعی و تبلیغات ابزاری هستند که باید از جانب نخبگان برای حکومت بر عامه، بدون به کار بردن اجبار فیزیکی، به کار روند. یکی از مفاهیم مهم مورد استفاده لیپمان عبارت از "تولید رضایت" است که به طور خلاصه یعنی مدیریت و کنترل افکار عمومی به نحوی که پذیرای برنامههای نخبگان باشد. لیپمان بر این اعتقاد است که توده مردم صلاحیت لازم برای استدلال و اتخاذ تصمیمات در مورد مسائل مهم را ندارد. بنابراین نخبگان باید در راستای "منافع خودشان" تصمیم گرفته و سپس این تصمیمات را به تودهها بفروشند.
" هیچ کس منکر این امر نیست که تولید رضایت قادر به انجام پالایشهایی بزرگ است. فرآیندی که طی آن افکار عمومی ایجا میشود یقینا پیچیدهتر از آنچه است که در این صفحات نوشته شده، و فرصت کنترل و دستکاری آن برای هرکسی که این فرآیند را میفهمد به صورت گستردهای فراهم است.... بر اثر تحقیقات روانشناختی و ابزار مدرن ارتباطات، فرآیند تمرین دموکراسی سختیها را پشت سر گذارده است. انقلابی در حال وقوع است، انقلابی که به غایت مهمتر از هر نوع تغییر در قدرت اقتصادی است.... تحت تأثیر تبلیغات، البته نه لزوما در معنای منفی کلمه، ثابتهای قدیمی تفکر ما تبدیل به متغیر شدهاند. برای مثال، دیگر ممکن نیست که به عقیده جزمی دموکراسی اعتقاد داشت؛ اینکه دانش لازم برای اداره امور انسانی خود به خود از قلب انسانی برمیخیزد. در جایی که بر اساس این نظریه عمل میکنیم خود را در معرض خودفریبی و اشکالی از ترغیب قرار میدهیم که نمیتوانیم مورد شناسایی قرار دهیم. ثابت شده که نمیتوان برای مواجه با جهانی که در فرای دسترسی ما قرار دارد بر درک مستقیم، ضمیر یا تصادفات عقاید اتفاقی اتکاء نمود."
جالب است بدانید که لیپمان یکی از بنیانگذاران شورای روابط خارجی است. این مؤسسه پرنفوذترین اندیشکده جهان در حوزه سیاست خارجی میباشد. این واقعیت باید سرنخی کوچک در مورد فضای ذهنی نخبگانی علاقه مند به استفاده از رسانه، بدهد.
"قدرت اقتصادی و سیاسی در آمریکا در دستان "نخبگان حاکم" متمرکز شده است. این افراد اغلب شرکتهای چند ملیتی مستقر در آمریکا، رسانههای ارتباطاتی بزرگ، بانفوذترین بنیادها، دانشگاههای خصوصی بزرگ و بخش اعظم خدمات و تسهیلات عمومی را کنترل میکنند. شورای روابط خارجی که در سال 1921 تأسیس شد نقطه اتصال کلیدی بین شرکتهای بزرگ و دولت فدرال است. این مؤسسه با عنوان "مدرسه دولتداری" خوانده شده و چنین توصیف میشود: "شبیه به ارگانی که سی. رایت میلر (C. Wright Mills) آن را نخبگان قدرت میخواند – گروهی از مدیران دارای منافع و دیدگاههای مشابه که از جایگاههایی امن در پشت پرده رویدادها را شکل میدهند. تأسیس سازمان ملل، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی از پروژههای شورا بود."
- استیو جاکوبسون (Steve Jacobson)، کنترل اذهان در آمریکا
برخی از اعضای کنونی شورای روابط خارجی عبارتند از دیوید راکفلر ، دیک چنی ، باراک اوباما ، هیلاری کلینتون ، ریک وارن (Rick Warren) کشیش اعظم کلیسای آونجلیکی آمریکا و همچنین مدیران عامل شرکتهای بزرگی چون سیبیاس ، نایک، کوکاکولا و ویزا.
برای مطالعه قسمت دوم اینجا کلیک کنید
قسمت های بعدی انشاا.. روزهای آینده ..
سلام داداش. آرمانم از باشگاه
مطالبت در مورد کنترل ذهن جالب بود.
لینکت میکنم. اگه میشه تو هم منو لینک کن.
خواهش میکنم آرمان جان
حتماً لینک میکنم