راستش واقعا نمیدونم چی باید بنویسم براشون ! چون واقعا از شنیدن و گفتن این خبر ناراحت و شوکه شدم !
محمد مهدی مقدم و نریمان مژدهی دو جوان متعهد و فعال در عرصه فرهنگی در بازگشت از اردوهای راهیان نور در سانحه تصادف در گذشتند.
محمد مهدی مقدم از جوانان متعهد و حزب اللهی شهر رشت که در سال 1362 متولد شده از نیروهای خدوم و فعال رشت بود که در یادواره های شهدای استان حضوری فعال داشت و همواره در فکر ادامه راه شهدا بود.
وی مسئول روابط عمومی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی بود و در حالی که همراه کاروان راهیان نور از سفر جنوب به رشت باز می گشت در روز جمعه 27 اسفند در نزدیکی همدان تصادف کرد و جان سپرد.
محمد مهدی مقدم از جوانان متعهد رشت بود که مدیریت صوت و تصویر هیات روضات الحسین را اداره می نمود و همچنین در عرصه فضای مجازی و ساخت نرم افزار برای شهدای بزرگ استان نقش فعالی داشت. نرم افزار «روز نارنجک» ویژه شهید نقیبی نیز توسط محمدمهدی مقدم ساخته شده بود.
همچنین نریمان مژدهی متولد سال 1366 از فعالین فرهنگی استان محسوب می شد. وی یکی از گردانندگان اصلی موسسه آفتاب هشتم در مجتمع فرهنگی خاتم الانبیاء بود. مهارت بالایی در زمینه صوت و تصویر برداری داشت و در هیات خادمین الرضا علاوه بر فعالیت های دیگر این بخش را اداره می نمود. وی همیشه برای ادامه راه شهدا در تلاش بود .
- واقعا وقتی آدم دوستی رو از دست میده تازه میفهمه که " راستی چقدر زود دیر میشود ! " من خودم شخصاً با هردوشون دوست بودم و مخصوصا با نریمان که اصلا فکرش رو هم نمیکردم و باورش برام خیلی سخت بود که یه روزی اینقدر زود از دستش بدم !
برای شادی روحشون صلوات بفرستید
بسم رب المهدی
السلام علیک یا ربیع الأنام و نضره الأیام
سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگار!
مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن بهار را سردهد.
ای صد افسوس که تو بهار بودی ومن بی تو هر فروردینم دی بود و نمی دانستم.
صادق (ع) آل محمد(ص) فرموند: که نوروز و اول بهار روزی است که ما توقع فرج حضرت مهدی (عج) را داریم.
مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ، خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن... اما برای چه ؟ برای که ؟ اینان منتظرند تا بهار شود ؟ سالهاست می اندیشم که هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه به هم می ریزیم ، مهربان می شویم، به سراغ هم می رویم و از همه مهمتر منتظر می شویم... انتظار ... سالهاست به لحظات سال تحویل و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم! و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!! کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام نمی دانم ، شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند تا رزمایش ظهور برگزار کنند ... وصد افسوس که ره گم کردیم و انتظار خورشید را کشیدیم و حال آنکه تو خود خورشید بودی و ما ندانستیم. ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد و همه با هم زمزمه می کردند دعای عهد و ندبه و فرج را ... و ای کاش هفت سین مان را در جمکران می گستردیم و در آن به جای سفره ، "سجاده ای" می انداختیم به گستردگی زمین... و"ستاره ای" از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو... و "ساعتی" برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت و "سدر" را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم! و "سیصد و سیزده سرباز" و "سلاحی" به نشان پایدبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم " شاهِراً سَیْفی ، مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی " و با شمیشر آخته ، و نیزه برهنه ، پاسخ گویان به نداى آن خواننده بزرگ در شهر و بادیه ایم. اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ و سین هفتم را نیز من بر این سجاده می نشانم " سلام علی آل یاسین".
به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجه ابن الحسن العسکری (عج) که صد البته نزدیک است. |
وقتی داخل اتوبوس نشستهایم و فرد پیر و سالخورده یا زنی باردار یا مادری با بچه از پلهها بالا میآید، نباید آنقدر روی صندلی نشستن سماجت کنیم که صدای دوروبریها درآید که خدا را خوش نمیآید! بلند شو و جایت را به او بده! وقتی در سالنی مشغول تماشای نمایشی هستیم و فرد داخل سن جمله زیبایی بر زبان میآورد و یا هنری جذاب به نمایش میگذارد، نباید دست روی دست بگذاریم و مثل آدم برفی بیحرکت بمانیم تا اینکه کسی با صدای بلند سرمان داد بکشد که: "لطفا تشویقش کنید!" و ما بعد از این علامت تازه بفهمیم که نوبت ماست کاری انجام دهیم! وقتی میبینیم کسی مثل "اصغر فرهادی" با فیلمی جذاب و واقعگرایانه، صمیمیت و محبت جاری در بخشی از جامعه ایرانی را به کل جهان نشان میدهد و بابت نگاه زیبایش به زندگی، جایزههای بزرگ میگیرد و نامزد جایزه اسکار میشود، نباید آنقدر در درست و نادرست بودن کار او تردید کنیم و آنقدر این دست و آن دست کنیم و منتظر بمانیم تا مگر علامت تشویقی از راه برسد و تازه یادمان بیفتد که چه کار بزرگ و زیبایی انجام شده است. باید یاد بگیریم خودمان باشیم. باید بیاموزیم زیبایی واقعی را بدون نیاز به علامتهای بیرونی خودمان تشخیص دهیم و واکنشهای طبیعی خودمان را بر اساس عقل و احساس واقعی خودمان مدیریت کنیم. باید اگر لازم است هزاران بار، رفتارهای کلیشهای خودمان را مورد بازنگری قرار دهیم و سعی کنیم به جای عروسک خیمهشببازی دیگران بودن، احساسات پاک درون خودمان را بیآنکه نیازمند علامتی باشیم، بلافاصله در نگاه و صورت و رفتارمان نشان دهیم.
اینکه در درونمان شور و هیجان موج بزند و ما آن را بروز ندهیم و به زور سعی کنیم عضلات صورتمان بیحال و بیحرکت نگه داشته شود، این اصلا هنر نیست. یک بیماری روانی است. اوج دورویی و ریاکاری است. هنر واقعی این است که وقتی میخندیم از ته دل بخندیم و وقتی کسی را تشویق میکنیم با تمام وجود برایش دست بزنیم. هنر حقیقی این است که در هر لحظه زندگی خودمان باشیم.
"اصغر فرهادی" وقتی "جدایی نادر از سیمین" را کارگردانی کرد، خودش بود. او خودش را در تکتک صحنههایی که ساخت پیدا کرد و هر جا که خودش را ندید، آن صحنه را عوض کرد. برای همین وقتی به او اولین جایزه را دادند عادی بود و تعجب نکرد. خوشحالیاش را هم پنهان نکرد. او میدانست بهترین فیلم خودش را ساخته است. برای دانستن این حقیقت نیازمند تایید کسی نبود و اصلا جویای نظر کسی هم نشد. او نیازی به تایید دیگران نداشت. حتی اگر جایزه هم نمیگرفت از کار خودش راضی بود.
"اصغر فرهادی" وقتی جایزه بهترین فیلم خارجی "گلدن گلوب" را گرفت در جمع هنرپیشههای معروف صنعت سینما با زبان ساده و بیتکلف همیشگی خودش گفت که نجابت و صداقت مرد مسلمان ایرانی در آن موج میزد، جایزهاش را به مردم وطنش تقدیم کرد و مردم ایران را از جنس همان آدمهای درون فیلمش معرفی کرد. دلسوز و مهربان و صلحجو و طالب دوستی و عشق و محبت! او وقتی این حرفها را میزد دروغ نمیگفت. از عمق وجودش همان چیزی را که به آن معتقد بود بر زبان راند. برای همین همه آدمهایی که آنجا بودند و همینطور میلیونها نفری که از طریق شبکههای ارتباطی صدا و تصویر او را دیدند، حرف او را باور کردند و به احترام او و مردم ایران، او را تشویق کردند.
اگر یاد بگیریم خودمان باشیم، و احساسات عمیق باطنی خودمان را واقعا در کارهایمان ظاهر سازیم. اگر یاد بگیریم که علامتهای احساسی خودمان را به جای واکاوی و التماس از بیرون، در درون وجود خودمان پیدا کنیم، آنگاه میتوانیم در هر کاری که انجام میدهیم، شاهکارهایی بیافرینیم که همه مردمان روی زمین آن را بفهمند، درک کنند، پاداش دهند و تشویقمان کنند.
برای "اصغر فرهادی" مهم نیست که من و توی خواننده او را تشویق میکنیم یا نه! او پاداش صداقت و یکرنگی خودش را در جایزههای متعددی که گرفت، دریافت نکرده است. اما من و تو باید بعد از شنیدن هر جایزهای که او میگیرد، بدون اینکه نیاز به اجازه کسی داشته باشیم، از صمیم قلبمان بخندیم و شاد شویم. "اصغر فرهادی" یک هموطن و مسلمان ایرانی است که موفق شده است با ابزارهایی نه چندان گرانقیمت و با کمترین پشتیبانی مالی، شاهکاری بزرگ بیافریند و جایزههایی بزرگ را نصیب خود سازد. این یک اتفاق فوقالعاده است که برای اولین بار در تاریخ این کشور رخ داده است. چرا باید برای تشویق کردن و تعظیم به چنین انسان بزرگی منتظر دیگران بمانیم. اصلا به دیگران چه کار داریم؟!
کاری بزرگ انجام شده است. کاری که برای ما و مردم این مرز و بوم افتخار آفریده است. برای این کار بزرگ "فرهادی" را تشویق میکنیم. او به تشویق ما نیازی ندارد. اما ما باید برای موفقیت او هورا بکشیم. فقط برای اینکه یاد بگیریم همیشه خودمان باشیم و هرگز برای انجام کار درست منتظر علامت نباشیم!
واژه اراده به معنى خواست و خواستن، مفهومى است که کاربرد بسیارى در زندگى انسانها دارد. اراده در ما سبب جرأت، متانت و محور تمام موفقیتها و شکستهاست ،زیرا اراده هم داراى جنبه مثبت یا حقیقى و هم جنبه منفى یا کاذب است. صفاتى مانند عظمت، شهامت، شجاعت و مانند اینها زاییده اراده قوى و مثبت است . راه رهایى از هر گرفتارى با تقویت اراده میسر است.
براى این کار لازم است تابلویى از تغییراتى را که مایلیم در وجودمان تولید شود و نتایجى که از آن تغییرات بدست مى آید پیش روى خود قرار دهیم. تا از این راه خود را براى پرورش اراده آماده سازیم. تابلوى زیر مى تواند در رسیدن به ایده آل ها و اهداف ارادى خاص شما به عنوان الگو قرار گیرد، با بررسى و تکرار هر یک از بندهاى این تابلو، معانى آن را به ذهن بسپارید:
من خواهان آرامشى دائمى و اطمینان خاطرى کامل و اعتمادى راسخ در خود هستم. من مایلم در هر شرایطى آرامش و خونسردى خود را حفظ کنم. من مى خواهم در تمام مراحل زندگى، ارادهاى مثبت و قوى داشته باشم. من خواهان شکوفایى استعدادهاى درونى و پیشرفت روزافزون خود هستم. من مى خواهم عوامل و تحریکاتى را که مخالف اهداف عالى من است و تعادل مرا بهم مى زند، از بیخ و بن برکنم من باارادهاى قوى کارها را آغاز مىکنم و یقین دارم که در به انجام رساندن هر کار خداوند یاور من است هرکس مى تواند مطلوب ویژه خودش را نیز به خود تلقین کند.
مثلا کسى که خواهان بهبودى بیمارى جسمى خود باشد مى تواند این عبارت را سرلوحه آرمانهاى خود قرار دهد که:
ادامه مطلب ...در اغلب اوقات ما بر اثر امیال درونی خود کارهایی را انجام میدهیم تا دیگران را تحت تاثیر خودمان قراردهیم. این تمایل اغلب خود را در استفاده از نام های تجاری معروف ، رفتن به کافی شاپ ها و رستوران های معروف ، خرید خانه و اتومبیل و انتخاب شغل خود را منعکس می نماید.
اما شناخته شدن با نام های تجاری، خانه ها و ماشین ها واقعا می توانند تاثیرگذار باشند؟ ادامه مطلب ...