برای مطالعه قسمت اول اینجا و مطالعه قسمت دوم را اینجا کلیک کنید
- - - - -
قسمت سوم : (آخرین قسمت)
نمودار کاهش تعداد مالکین رسانهها در آمریکا
همانگونه که در تصویر بالا مشاهده میشود، تعداد شرکتهایی که بخش اعظم رسانههای آمریکا را در اختیار دارند طی بیست سال از 50 شرکت به 5 شرکت تقلیل یافته است. در زیر به معرفی 5 شرکت بزرگ جهان و نیز داراییهای انها پرداخته میشود.
شرکت AOL – به آرم این شرکت که به صورت نمادین حاوی هرم و چشم جهانبین است توجه کنید
"لیست داراییهای تحت کنترل شرکت "آاُاِل تایم وارنر" (AOL Time Warner) متشکل از ده صفحه تایپی است که در آن نام 292 شرکت و شعبه فرعی مجزا به چشم میخورد. از این تعداد، 22 شرکت به صورت مشترک با دیگر شرکتهای بزرگ که به میزان متفاوتی در فعالیتهای رسانهای درگیر هستند، اداره میشود. این شرکا عبارتند از "تریکام" (3Com)، "ایبای" (Ebay)، "هولت-پاکارد" (Hewlett-Packard - HP)، "سیتیگروپ" (Citigroup)، "تیکتمستر" (Ticketmaster)، "آمریکناکسپرس" (American Express)، "هوماستور" (Homestore)، "سونی" (Sony)، "ویوا" (Viva)، "برتلزمان" (Bertelsmann)، "پولیگرام" (Polygram) و "آمازون" (Amazon.com). برخی از شرکتهای آشنایی که کاملا تحت کنترل تایم وارنر قرار دارند عبارتند از "باشگاه کتاب ماه" ()؛ انتشارات لیتل (Little) و بروان (Brown)؛ "اچبیاُ" (HBO) و شش کانال وابسته به آن؛ "سیانان" (CNN)؛ شش کانال تخصصی به زبان خارجی؛ "رودرانر" (Road Runner)؛ "استدیوهای برادران وارنر" (Warner Brothers Studios)؛ "ویثواچرز" (Weight Watchers)؛ "پاپیولار ساینس" (Popular Science)؛ و پنجاه و دو مارک ضبط موسیقی گوناگون."
- بن باگدیکان (Ben Bagdikan)، انحصار رسانه جدید
شرکت تایموارنر مالک داراییهای زیر است:
· 64 مجله شامل: "تایم" (Time)، "لایف" (Time)، "پیپل" (People)، "مدمگازین" (MAD Magazine) و "دیسیکومیکس" (DC Comics).
· "وارنر براس" (Warner Bros)، "نیولاین" (New Line) و "فانلاینفیچیرز" (Fine Line Features) در سینما.
· بیش از 40 مارک موسیقیایی شامل "وارنربراس"، "آتلانتیک" (Atlantic) و "الکترا" (Elektra)
· بسیاری شبکه تلویزیونی به مانند "دبیلیوبینتوورکز" (WB Networks)، "اچبیاُ" (HBO)، "سینماکس" (Cinemax)، "تیانتی" (TNT)، "کارتوننتوورک" (Cartoon Network) و "سیانان" (CNN)
· افرادی چون "مدونا" (Madonna)، "شان پل" (Sean Paul)، "وایتاستریپز" (White Stripes)
شرکت ویاکوم
شرکت "ویاکوم" (Viacom) مالک داراییهای زیر است:
· "سیبی اس" (CBS)، "امتیوی" (MTV)، "امتیوی2" (MTV2)، "یوانپی" (UPN)، "ویاچ1" (VH1)، "شوتایم" (Showtime)، "نیکلودئون" (Nickelodeon)، "کومدیسنترال" (Comedy Central)، "تیانان" (TNN)، "سیامتی" (CMT) و "بیایتی" (BET).
· "پارامونتپیکچرز" (Paramount Pictures)، "نیکلدئون مویز" (Nickelodeon Movies)، "امتیویفیلمز" (MTV Films).
· "بلاکبوسترویدئوز" (Blockbuster Videos)
· 1800 سینما از طریق شرکت "فیموسپلیرز" (Famous Players)
والتدیزنی، یکی از فعالترین شرکتهای رسانهای در حوزه کنترل اذهان
"مالکیت تیم هاکی "اردکهای بزرگ آناهیم" (The Mighty Ducks of Anaheim) نمی تواند شروعی برای توصیف وسعت این پادشاهی باشد. هالیوود هنوز هم قلب نمادین این شرکت است. والتدیزنی هشت استدیوی فیلمسازی در اختیار دارد که عبارتند از: "والتدیزنیپیکچرز" (Walt Disney Pictures)، "تاچاستونپیکچرز" (Touchstone Pictures)، "میرامکس" (Miramax)، "بونا ویستا هوم ویدئو" (Buena Vista Home Video)، "بونا ویستا هوم اینترتینمنت" (Buena Vista Home Entertainment)، "بونا ویستا اینترنشنال" (Buena Vista International)، "هالیوود پیکچرز" (Hollywood Pictures) و "کاراوانپیکچرز" (Caravan Pictures).
شرکت والتدیزنی تحت لوای "انتشارات کتاب والتدیزنی"( Walt Disney Company Book Publishing) و "گروه انتشاراتی ایبیسی" (ABC Publishing Group) هشت بنگاه انتشارات کتاب؛ هفده مجله؛ شبکه تلویزیونی ایبیسی با ده ایستگاه تلویزیونی که در پنج بازار برتر جهان مشغول به فعالیت هستند؛ سی ایستگاه رادیویی در تمام بازارهای برتر جهانی؛ یازده کانال کابلی شامل دیزنی، "ایاسپیان" (ESPN) (مشترک)، "ایاندای" (A&E) و کانال تاریخی (History Channel)؛ سیزده کانال پخش بینالمللی از استرالیا گرفته تا برزیل؛ هفت واحد تولیدی و ورزشی در اقصینقاط جهان؛ و هفده سایت اینترنتی شامل "ایبیسیگروپ" (ABC group)، ESPN.sportszone، NFL.com، NBAZ.com و NBAZ.com. پنج گروه موسیقیایی این شرکت شامل مارکهای "بوئنا ویستا"( Buena Vista)، "لیریکاستریت" (Lyric Street) و والتدیزنی.
شرکت والتدیزنی مالک داراییهای زیر است:
· ایبیسی، کانال دیزنی، ایاسپیان، اِیاندای، کانال تاریخ
· والتدیزنیپیکچرز، تاچاستون پیکچرز، هالیوود پیکچرز، شرکت فیلمسازی میراماکس، دایمنشن و بوئنا ویستا اینترنشنال.
· افرادی چون میلی سایروس (Miley Cyrus)، هانا مونتانا (Hannah Montana)، سلنا گومز (Selena Gomez)، یوناس برادرز (Jonas Brothers).
داراییهای "ویوندی یونیورسال" (Vivendi Universal) عبارتند از:
· 27 درصد از کل فروش محصولات موسیقیایی در آمریکا. مارکهای متعلق به این شرکت عبارتند از: "اینتراسکوپ" (Interscope)، "گفن" (Geffen)، "ایاندام" (A&M)، "آیلند" (Island)، "دفجام" (Def Jam)، "امسیای" (MCA)، "مرکوری" (Mercury)، "موتاون" (Motown) و "یونیورسال" (Motown).
· "یونیورسال استدیو" (Universal Studios)، "استدیو کانال" (Studio Canal)، "پلیگرام فیلم" (Polygram Films)، "کانال +" (Canal +).
· چندین شرکت اینترنتی و موبایل
· لیدی گاگا (Lady Gaga)، گروه هلوهای چشم سیاه (The Black Eyed Peas)، لیل وین (Lil Wayne)، ریهانا (Rihanna)، ماریا کری (Mariah Carey)، گروه جی-زد (Mariah Carey).
شرکت سونی
داراییهای شرکت سونی عبارتند از:
· "کلمبیا پیکچرز" (Columbia Pictures)، "اسکرین جمز" (Columbia Pictures)، "سونی پیکچرز کلاسیکس" (Sony Pictures Classics)
· 15 درصد از کل فروش محصولات موسیقیایی در آمریکا. مارکهای متعلق به این شرکت عبارتند از کلمبیا، "اپیک" (Epic)، سونی، "آریستا" (Arista)، "جیو" (Jive) و "آرسیای ریکوردز" (RCA Records).
· بیانسه (Beyonce)، شکیرا (Shakira)، مایکل جکسون (Michael Jackson)، آلیسیا کیز (Alicia Keys)، کریستینا آگولیرا (Christina Aguilera).
محدود بودن تعداد بازیگران در صنعت فرهنگی بدین معنا است که مقدار محدودی دیدگاه و عقیده وارد فضای افکار عمومی میشوند. این امر همچنین بدین معنا است که یک پیام ساده میتواند به آسانی تمام اشکال رسانهای را اشباع کرده و تولید رضایت نماید (برای مثال "ایران به دنبال دستیابی به سلاح هستهای است").
استاندارد کردن اندیشه بشری
ادغام شرکتهای رسانهای در دهههای اخیر باعث بوجود آمدن یک الیگارشی کوچک از اربابان رسانهای شده است. برنامههای تلویزیونی که نگاه میکنیم، برنامههای موسیقیایی که به آنها گوش میدهیم، فیلمهایی که میبینیم و روزنامههایی که میخوانیم، همگی توسط پنج شرکت بزرگ تولید شدهاند. مالکین این شرکتهای تلفیقی دارای روابط نزدیکی با نخبگان جهان بوده و از بسیاری جهات میتوان گفت که آنها همان نخبگان هستند. این شرکتهای تلفیقی با ماکیت تمام خروجیهایی که به تودهها دسترسی دارند این قدرت را بدست آوردهاند که در اذهان مردم یک جهانبینی ساده و منسجم پدید آورده و "اندیشه بشری را استاندارد نمایند."
حتی جنبشها و سبکهایی که حاشیهای تلقی میشوند نیز در حقیقیت در امتداد تفکر غالب و رایج قرار دارند. رسانههای جمعی اعتراضات و شورشها را نیز پدید میآورند، جنبشهایی که خود بخشی از نهاد مستقر بوده و آن را مورد انتقاد قرار نمیدهند. هنرمندان، خلاقیتها و ایدههایی که در قالب تفکر رایج و غالب قرار ندارند با بیرحمی توسط این شرکتها رد شده و فراموش میشوند و متعاقبا از صحنه جامعه نیز ناپدید میگردند. با این وجود، ایدههایی که گمان میرود ارزشمند و مطلوب بوده و مورد قبول جامعه واقع خواهند شد به طرز ماهرانهای در میان تودهها بازاریابی میشوند تا تبدیل به هنجارهایی بدیهی گردند.
شستشوی مغزها یکی از ابزار کنترل اذهان
ادوارد برنایز، قبلا در سال 1928، پتانسیل بزرگی که در تصاویر متحرک برای استاندارد کردن افکار وجود داشت را کشف نموده بود:
"در جهان امروز، تصاور متحرک آمریکایی بزرگترین حامل ناخودآگاه تبلیغات و توزیعکنندههای بزرگ ایدهها و عقاید هستند. تصویر متحرک میتواند ایدهها و عادات یک ملت را استاندارد سازد. از آنجایی که تصاویر برای برآورده ساختن نیازهای بازار طراحی شدهاند بنابراین به جای پدید آوردن ایدهها و عقاید جدید، تمایلات رایج و گسترده را منعکس کرده، بر آنها تأکید ورزیده و حتی در مورد آنها اغراق میکند. تصویر متحرک تنها از ایدهها و واقعیتهای استفاده میکند که رایج باشند. همانگونه که روزنامه سعی میکند تا اخبار ارائه کند، تصویر متحرک نیز در تلاش است تا سرگرمی ارائه نماید."
- ادوارد برنایز، تبلیغات
متفکران مکتب فرانکفورت، به مانند تئودور آدرنو (Theodor Adorno) و هربرت مارکوزه (Herbert Marcuse) این واقعیات را به عنوان خطری برای آینده بشری معرفی نمودند. آنها سه مسأله عمده را در صنعت فرهنگی تعریف نمودند. این صنعت میتواند:
1. با ایجاد مانع در برابر پدیدار شدن افراد مستقل و آزاد که میتوانند تصمیمات منطقی اتخاذ نمایند، بشر را به سطح توده تقلیل میدهند.
2. تنبلی ناشی از همشکلی و انفعال را جایگزین انگیزه مشروع برای دستیابی به خودمختاری و خودآگاهی میکنند.
3. این ایده را معتبر سازند که انسانها در حقیقت برای فرار از پوچی و سختی جهانی که در آن زندگی میکنند خود را در یک حالت هیپنوتیسمی خود ارضایی گم کنند.
تئودور آدرنو و هربرت مارکوزه - اندیشمندانی که در مورد کنترل اذهان در غرب هشدار دادند
مفهوم فرار با اختراع بازیهای آنلاین ویدئویی، فیلمهای سه بعدی و سینماهای خانگی بسیار رایجتر شده است. تودهها که به طور مداوم در جستجوی آخرین مدل سرگرمیها هستند، به محصولات گران قیمتی متوسل میشوند که تنها میتوانند توسط بزرگترین شرکتهای رسانهای جهان تولید شوند. این محصولات دارای پیامها و نمادهای دقیقی هستند که چیزی بیش از تبلیغات سرگرمکننده نیستند. افکار عمومی یاد گرفته که عاشق تبلیغات باشد تا حدی که پولی را که با مشقت بدست آورده است صرف دسترسی به این تبلیغات نماید. تبلیغات (در معنای سیاسی، فرهنگی و تجاری آن) دیگر یک شکل ارتباطاتی اجباری یا اقتدارآمیز که در دیکتاتوریها یافت میشود نیست بلکه تبدیل به مترادفی برای سرگرمی و لذت شده است.
"طرفداران اولیه سوادآموزی جهانی و آزادی مطبوعات تنها دو امکان را مد نظر داشتند: تبلیغات ممکن است درست باشد یا غلط. آنها در حقیقت آنچه را که بیش از هر جای دیگری در دموکراسیهای غربی رخ میداد پیشبینی نکردند – ظهور یک صنعت ارتباطات تودهای گسترده که اهمیتی برای درست یا غلط بودن قائل نیست بلکه با چیزهای غیرواقعی سر و کار داشته که کم و بیش نامربوط با موضوع درست یا غلط بودن هستند. به طور خلاصه، آنها اشتهای تقریبا سیریناپذیر بشریت برای سرگرمشدگی را نادیده انگاشتند."
- آلدوس هاکسلی، پیشگفتار کتاب دنیای قشنگِ نو
یک قطعه رسانهای واحد اغلب تأثیر بلند مدتی بر روان بشری ندارد. با این وجود، رسانه جمعی با توجه به ماهیت همه جا حاضر آن، یک فضای زندگی بوجود آورده که ما هر روز درون آن دچار تحول میشویم. رسانه جمعی هنجار را تعریف کرده و غیرمطلوبها را حذف میکند. همانگونه که بر چشمان اسبهای درشکه چشمبندی نصب میکنند تا تنها آنچه را که پیش رویشان قرار دارد ببینند، تودهها نیز فقط آنچه را میبینند که قرار است آنجا بروند.
"ظهور رسانههای جمعی استفاده از تکنیکهای تبلیغاتی را در مقیاس اجتماعی ممکن ساخته است. همنوازی مطبوعات، رادیو و تلویزیون برای خلق یک محیط پایا، پیوسته و کلی اثرگذاری تبلیغات را تقریبا نامرئی میسازد زیرا محیطی منسجم پدید میآورد. رسانه جمعی ارتباط حیاتی بین فرد و خواستههای جامعه تکنولوژیکی را فراهم میآورد."
- یاکوس الول (Jacques Ellul)
یکی از دلایل اثرگذاری موفقیتآمیز رسانه جمعی بر جامعه، تحقیقات گسترده در علوم شناختی و طبعت بشری و کاربرد آنها توسط این نهاد است.
تکنیکهای دستکاری و کنترل
"تبلیغ تلاشی آگاهانه برای مدیریت چگونگی دریافت و فهم موضوع توسط افکار عمومی است. موضوعات تبلیغ عبارتند از افراد (برای مثال سیاستداران و هنرمندان)، کالاها و خدمات، همه انواع سازمانها و آثار هنری یا سرگرمی."
نیروی محرکه برای فروحتن محصولات و ایدهها به تودهها منجر به میزان بیسابقهای از تحقیقات در مورد رفتار و روان بشری شده است. تحقیقات گستردهای با بودجه فراوان در حوزه علوم شناختی، روانشناختی، جامعهشناسی، نمادشناسی، زبانشناسی و دیگر رشتههای مربوطه انجام میگیرد.
"هیچ گروهی از جامعهشناسان نمیتواند در جمعآوری و پردازش دادههای اجتماعی قابل بررسی به پای تیمهای تبلیغاتی برسند. تیمهای تبلیغاتی سالیانه میلیاردها دلار صرف تحقیقات و بررسی واکنشها میکنند و تولیدات آنها انباشت انبوهی از مطالب در مورد تجربیات و احساسات مشترک کل جامعه است."
- مارشال مکلوهان (Marshal McLuhan)، توسعه انسان
نتایج این مطالعات در تبلیغات، فیلمها، ویدئو کلیپها و دیگر رسانهها به کار برده میشوند تا در حد ممکن تأثیرگذار باشند. هنر بازاریابی بسیار حساب شده و علمی است زیرا باید هم با خودآگاه فردی و هم خودآگاه جمعی ارتباط برقرار کند. در محصولات فرهنگی که با بودجه بالایی تهیه میشوند، یک فیلم ویدئویی هرگز "فقط یک فیلم ویدئویی" نیست. تصاویر، نمادها و معانی به صورت استراتژیکی جایگذاری میشوند تا تأثیر مورد نظر را تولید نمایند.
"تبلیغات تکنیکها خود را با توجه به دانش، تمایلات، خواستهها، نیازها، مکانیسمها روان و رفتارهای خودکار بشری، همچنین دانش روانشناسی بشری و روانشناس تحلیلی پالایش و اصلاح میکند."
- تبلیغات، یاکوس الول
امروزه در تبلیغات تقریبا هرگز از استدلالات منطقی و یا عقلایی استفاده نمیکنند. این تبلیغات مستقیما نیازهای و غرایز اصلی انسانها را هداف قرار میدهد تا یک پاسخ غیرمنطقی و احساسی را پدید آورد. اگر ما همیشه منطقی بیندیشیم، در این صورت احتمالا حتی 50 درصد از آنچه را که صاحب هستیم نمیخریدیم. کودکا و بچهها به طور مداوم در تبیلغات حضور داشته و بنا به دلایلی خاص زنان را مورد هدف قرار میدهند: مطالعات نشان میدهند که تصاویر کودکان نوعی نیاز غریزی در زنان برای غذا دادن، مراقبت و حفاظت کردن بوجود میآورد و این امر در نهایت باعث بوجود آمدن نوعی موافقت و همرأیی متعصبانه با تبلیغات مذکور میشود.
تبلیغات قدیمی و عجب شرکت "سونآپ" (7up) و استفاده از تصویر کودکان
سکس پدیدهای فراگیر در رسانهها است زیرا توجه بیننده را جلب کرده و نگه میدارد. این پدیده به صورت مستقیم به نیاز حیوانی ما یعنی تولید مثل میپردازد و زمانی که آغاز میشود، این غریزه میتواند بر هر نوع تفکر عقلانی دیگر در مغز ما تأثیر گذارد.
ادراک زیرآستانه (نیمه خودآگاهی)
چه میشد اگر پیامهایی که در بالا مورد اشاره قرار گرفتند میتوانستند به طور مستقیم به ذهن نیمهخودآگاه افراد برسند، بدون اینکه بینندگان بفهمند که چه چیزی رخ خواهد داد؟ هدف ادراک زیرآستانه چیست؟ عبارت تبلیغات زیرآستانه در سال 1957 توسط یک محقق آمریکایی حوزه بازار وبه نام جیمز ویکاری (James Vicary) ابداع شد. وی ادعا میکرد که میتواند با پخش لحظهای و آنی پیامهای مرتبط با کوکا کولا یا ذرت بوداده در پرده سینما و به گونهای که تماشاچیان متوجه نشوند، آنها را وادار به نوشیدن و خوردن این محصولات نماید.
"ادراک زیرآستانه یک فرآیند عمدی است که توسط تکنیسینهای ارتباطات پدید آمده. طی این فرآیند شما بدون آگاهی از دستورالعملها و اطلاعات به آنها پاسخ میدهید."
- استیو جاکوبسون (Steve Jacobson)، کنترل اذهان در آمریکا
اغلب از این تکنیک در بازاریابی استفاده میشود و همه ما میدانیم که ارسال پیامهای پنهانی مرتبط با سکس میتواند خریداران را تحریک نماید.
ورساچی مارک یکی از معروفترین شرکتهای تولید لباس است – در لوگوی این شرکت نماد کنترل ذهن به کار رفته است
اگرچه برخی منابع ادعا میکنند که تبلیغات زیرآستانهای تأثیری نداشته و یا حتی یک افسانه است اما استفاده مستند از این تکنیک در رسانههای جمعی ثابت میکند که خالقین آن به قدرتی که دارد ایمان دارند. مطالعات اخیر نیز ثابت کردهاند که این تکنیک بالاخص در مواردی که حاوی یک پیام منفی است، تأثیر گذار میباشد.
"گروهی از دانشگاه کالج لندن با حمایت مالی صندوق ولکام (Wellcome Trust) بدین نتیجه رسیدند که ادراک زیرآستانهای بالاخص در ایجاد افکار منفی میتواندموفق عمل نماید. به گفته پرفسور نیلی لاوی (Nilli Lavie)، رئیس این گروه تحقیقاتی، "حدسها و فرضیات زیادی درمورد اینکه آیا مردم میتوانند اطلاعات احساسی، به مانند تصاویر،صورتها و کلمات، را به صورت ناخودآگاه پردازش نمایند یا نه، مطرح شده است. ما نشان دادهایم که مردم میتوانند ارزش احساسی پیامهای زیرآستانهای را درک نمایند، همچنین به صورت جامعی ثابت نمودهایم که مردم در مقابل کلمات منفی بیشتر مستعد هستند."
فیلم تبلیغاتی انتخاباتی جرج بوش در مقابل الگور در سال 2000، یکی از نمونههای پیامرسانی زیرآستانه در ارتباطات سیاسی است.
بلافاصله پس از اینکه نام الگور مورد اشاره قرار میگیرد بخش پایانی لغت "bureaucrats" [بوروکراتها] – "rats" [موشها] – در روی صفحه به مدت کمتر از یک ثانیه نقش میبندد.
کشف این مسأله جنجالهای زیادی پدید اورد و با اینکه در آمریکا قانونی بر ضد پیامرسانهای زیرآستانهای وجود ندارد اما پخش این فیلم تبلیغاتی متوقف گردید. پیامهای زیر آستانهای و نیمه زیرآستانهای اغلب در فیلمها و ویدئوهای موسیقیایی برای انتقال پیامها و ایدهها به بینندگان به کار میروند.
حساسیتزدایی
در گذشته، زمانی که تغییرات بر مردم تحمیل میشد، آنها به خیابانها میریختند، اعتراض میکردند و حتی کار به شورش میانجامید. دلیل اصلی این برخورد و مناقشه این امر بود که تغییرات اغلب به وضوح توسط حاکمان اعلام شده و از جانب مردم نیز فهمیده میشدند. این تغییرات ناگهانی بودند و تأثیرات ناشی از آنها به راحتی قابل تحلیل و ارزیابی بود. امروزه، زمانی که نخبگان میخواهند بخشی از برنامههایشان توسط مردم پذیرفته شوند، از طریق حساسیتزدایی این کار را انجام میدهند. این برنامه که ممکن است در تناقض با منافع عامه باشد از طریق فیلمها (داخل کردن آن در پلاتها)، ویدئوهای موسیقیایی (که این پیام را جذاب و سکسی میسازند) یا اخبار (که آن را به عنوان راهحلی برای مسائل کنونی نشان میدهند)، به تدریج، آهسته و با تکرار مداوم به جهان معرفی میگردد. پس از اینکه افکار عمومی بع مدت چندین سال در معرض این برنامه قرار گرفتند، نخبگان به صورت علنی مفهوم مورد نظر را به جهان اعلان میکنند و به خاطر برنامهریزیهای روانی قبلی، افکار عمومی با بیتفاوتی و انفعال پذیرای آن میشوند. این تکنیک از علم رواندرمانی نشألت گرفته است.
"تکنیکهای رواندرمانی، که به عنوان ابزاری برای درمان اختلالات روانشناختی به کار میروند، روشهایی برای کنترل مردم نیز به شمار میروند. این تکنیکها را میتوان به صورت نظاممندی برای تأثیرگذاردن بر ایستارها و رفتارها مورد استفاده قرار داد. حساسیتزدایی نظاممند روشی برای درمان نگرانی است تا بیمار (افکار عمومی) دیگر بر اثر یک ترس خاص، برای مثال ترس از خشونت، دچار اختلال و ناراحتی نشود. [...] اگر مردم به طور مداوم در معرض موقعیتهای ترسناک قرار گیرند با آنها سازگاری مییابند."
- استیون جاکوبسون، کنرتل اذهان در آمریکا
برنامهریزی پیشگویانه غالبا در ژانر داستانی-علمی به چشم می خورد. این نوع برنامهریزی نماینگر تصویر خاصی از آینده است – تصویری که مطلوب نخبگان میباشد – و در نهایت در اذهان افراد دیگر تبدیل به پدیدهای غیرقابل اجتناب میشود. یک دهه قبل، افکار عمومی نسبت به جنگ علیه جهان عرب حساسیتزدایی شد. امروزه به تدریج وجود کنترل ذهن، فراانسانگرایی و نخبگان ایلومیناتی بر افکار عمومی آشکار میگرد. این مفاهیم از تاریکی بیرون آمده و همکانون در تمام عرصههای فرهنگ عامه حضور دارند. این همان چیزی است که آلیس بیلی (Alice Bailey) با عنوان "بیرونیسازی سلسله مراتب" از آن یاد میکند: حاکمان پنهانی به تدریج خود را نمایان میسازند.
نمادگرایی رمزی در فرهنگ عامهپسند
متروپولیس – فیلمی که توسط نخبگان برای نخبگان تولید شده است؟
برخلاف اطلاعاتی که در بالا ارائه شدند، یافتن مدارک مستند در مورد نمایدگرایی رمزی کار سختی است. این امر نباید تعجببرانگیز باشد زیرا واژه "رمزی" به معنای "پنهانی و پوشیده" است. این عبارت همچنین به معنای "مختص آنهایی که میدانند" نیز است زیرا تنها در اختیار کسانی قرار میگیرد که شایستگی دانش مربوطه را داشته باشند. این پدیده در مدارس تدریس نشده و یا در رسانههای مورد بحث قرار نمیگیرد. بنابراین افکار عمومی نمایدگرایی رمزی را مسألهای حاشیهای و تمسخرآمیز میدانند.
با این وجودف علوم خفیه در حلقههای مخفی پدیدهای مضحک نیست. این علوم به عنوان چیزی بدون زمان و مقدس قلمداد میگردند. آموزش علوم خفیه و سحرآمیز در اجتماعات سری سابقهای طولانی دارد. این پدیده از مصریان باستان آغاز شده و تا صوفیان شرقی، شوالیههای بیتالمقدس و فراماسونهای امروزی تداوم داشته است. حتی اگر ماهیت و عمق این دانش در طول قرنها تغییر و اصلاح شده باشد، مدارس خفیه عناصر اصلی خود را حفظ کردهاند که عبارتند از: نمایدین بودن، مطابقت با آیین و تشریفاتی خاص و فرامادی بودن. این شاخصهها، که بخش لاینفکی از تمدنهای باستانی بودند، به صورت کاملی از جامعه مدرن بیرون شدند تا عملگرایی مداری جایگزین آن شود. به همین دلیل یک خلاء گستردهای از فهم و درک بین فرد عادی عملگرا و نهاد فرامادی وجود دارد.
"اگر این دکترین درونی همیشه از تودهها پنهان نگه داشته، تودههایی که کدهایی آسانتر به آنها داده شده، شود، آیا این احتمال بوجود نمیآید که شارحین تمام زوایایی تمدن جدید – فلسفی، اخلاقی، دینی و علمی – از معنای حقیقی هر نظریه و اصلی که اعتقاد خود را بر پایه آن بنا نهادهاند، غافل هستند؟ آیا هنر و علومی که از ملل قدیمی به نسل حاضر به ارث رسیدهاند در زیر لایه خارجی خود اسراری چنان بزرگ را مخفی کردهاند که تنهاخردمندترین روشنضمیران از اهمیت آن آگاه هستند؟ یقینا موضوع به همین منوال است."
- مانلی پی. هال (Manly P. Hall)، آموزههای پنهانی تمام اعصار
در گذشته "کدهای آسانتری" که به عوام داده میشد، عبارت از مذاهب سازمانیافته و دستکاری شده بودند. هماکنون معبد رسانههای جمعی و واعظین آن عبارتند از مادیگرایی افراطی، غیاب معنویات و یک وجود فردگرای خود محور. این وضعیت دقیقا در تضاد با شاخصههای یک فرد حقیقتا آزاد است که توسط تمام مکاتب فلسفی اندیشه آموخته شدهاند. آیا فریب و دستکاری افکار مردمانی کم خرد آسانتر نیست؟
"به این بردگان کور گفته میشود که آزاد بوده و دارای آموزشهایی سطح بالا هستند در حالیکه نمادهایی را تعقیب مینمایند که هر زارع قرون وسطایی با دیدن انها با ترس و وحشتی زیاد پا به فرار میگذارد. نمادهایی که انسان مدرن با اعتماد سادهلوحانه یک نوزاد میپذیرد معادل تابلویی است که بر اسا فهم زارع سنتی عهد قدیم روی آن چنین نوشته: "برای مرگ و بردگی به این سو حرکت کنید."
- مایکل ای. هافمن (Michael A. Hoffman)، جوامع مخفی و جنگهای روانی
نتیجهگیری
در این گزارش برترین متفکران حوزه رسانههای جمعی، ساختار قدرت رسانهای و تکنیکهای مورد استفاده برای دستکار و کنترل اذهان تودهها معرفی گشتند. لیپمان، برنایز و لاسول، همگی اعلام کردهاند که توده مردم شایستگی لازم برای تصمیمگیری در مورد سرنوشت خود، که هدف ذاتی دموکراسی است، را ندارند. آنها پیشنهاد تأسیس یک حکومت پنهانی و اسرارآمیز را ارائه میکنند، یعنی "نخبگان حاکمی" که بر "گله سرگردان" حکومت میکنند. در حالیکه این نخبگان ایدههای خود را در جامعه پیاده میسازند، هر چه میگذرد بیشتر واضح میشود که مردم بیتفاوت و جاهل مانعی بر سر راه این حاکمان نیستند، بلکه وجود این حالت برای یک رهبری فراگیر مطلوب و حتی ضروری است. یک جمعیت نادان و غافل حقوق خود را نمیداند، نمیخواهد که به فهم بیشتری از اضاع دست یابد و مقامات را مورد مؤاخذه قرار نمیدهد بلکه فقط از الگوها پیروی میکند. فرهنگ عامهپسند با سرگرمیهایی که ذهن را بیحس میگرداند و ستارگان فاسدی که تبدیل به بت میشوند، به تغذیه و افزیش این جهل و غفلت میپردازد.
منابع :
مشرق
سلام!
وبلاگ نقطه ی مشترک...! بروز شد!
با مطلب (گاف جدید رادیو فردا)...به انگاشت حسام صفی خانی!
یاعلی