این داستانهای کوتاه به ما یادآوری میکنند که برای موفق شدن باید شکست بخوریم؛ مثل تمام این موفقهای شکستخورده
راه موفقیت از شکست میگذرد
امروز آنهایی که بالاتر از بقیه قرار گرفتهاند، به این جایگاه و موقعیت نرسیدهاند؛ مگر اینکه تجربههای موفق و متعددی را از سر گذراندهاند و اغلب آنها، مخصوصا آنهایی که در حافظه تاریخ جا خوش کردهاند، بعد از شکستهای متعدد و مواجهه با موانع گوناگون به این جایگاه دست یافتهاند...
موانعی که آنها را مجبور کرده تا سختتر از بقیه کار کنند و نشان دهند که در راهشان مصمم هستند. دفعه بعدی که در تحصیلات یا کارتان احساس شکست کردید، این افراد مشهور را به یاد بیاورید و به خودتان یادآور شوید که شکست فقط پلهای است به سمت موفقیت. داستانهای این افراد موفق در تجارت و کار (که امروز بیشترشان در دنیا شناختهشده هستند)، نشان میدهد که شروع موفقیت هرگز آرام و بدون سختی نیست.
ف. دابلیو. وول ورث
شاید خیلیها این اسم را نشناسند ولی او یکی از سرشناسترین اسمها در میان فروشگاههای بزرگ آمریکاست. قبل از اینکه او تجارت شخصی خودش را شروع کند، در یک مغازه خشکبار کار میکرده که حتی اجازه نداشته با مشتریها برخورد کند زیرا رییس او همیشه میگفته که تو نمیدانی باید چه کاری انجام بدهی.
سوایکایروهوندا
هوندا، تجارت میلیارد دلاریاش را با مشکلات متعدد و متنوعی شروع کرد و به موفقیت رساند. درخواست هوندا برای کار در تویوتاموتور پذیرفته نشد و او مدت زیادی را بیکار گذراند. او در این زمان، اسکوترهایی را با وسایلی که در خانه داشت، ساخت و سرانجام تجارت موفق خودش را شروع کرد.
اکیو موریتا
شاید این اسم را تا به حال نشنیده باشید ولی بدون شک، اسم کمپانی او (سونی) را بارها شنیدهاید. اولین محصول و تولید سونی یک پلوپز بود که بدبختانه بیشتر وقتها پلو در آن میسوخت! این اولین شکست در اولین قدم باعث توقف موریتا و شریکهای دیگرش نشد. آنها کمکم نقاط ضعفشان را پوشاندند و شرکتشان را به یک شرکت مولتیمیلیاردر تبدیل کردند.
هارلند دیوید سندرز
احتمالا اسم سرهنگ سندرز از جوجه کنتاکی مشهور کمتر شناخته شده است. سندرز برای فروش جوجههایش ابتدا روزهای سختی را داشت. دستورالعمل پخت این جوجه مشهور، قبل از اینکه رستورانها آن را بپذیرند، 1009 بار رد شده است!
والت دیسنی
امروزه دیسنی میلیاردها دلار از فروش کالاها و فیلمها و دایر کردن پارکهایش در گوشه گوشه دنیا درآمد حاصل کرده است ولی خود والت دیسنی یک شروع سخت را تجربه کرده. او را از روزنامه اخراج کرده بودند، با این بهانه که او خالی از تخیل است و ایدههای جذابی ندارد! بعد از آن، دیسنی کارهای زیادی را امتحان کرد که خیلی به طول نینجامید و معمولا با ورشکستگی بانکی و شکست تمام میشد ولی او همینطور ادامه داد تا اینکه درنهایت توانست دستورالعمل موفقیت در کار را کشف کند. دانشمندان و متفکران به این افراد به عنوان بزرگترین و برترین مغزهای قرن ما توجه میکنند ولی آنها اغلب با مشکلات بزرگی مواجه بودند؛ مخصوصا استهزای این و آن.
آلبرت اینشتین
اینشتین تا 4 سالگی حرف نمیزد و تا 7 سالگی نمیتوانست بخواند و به همین خاطر، معلم و پدر و مادرش فکر میکردند او کندذهن و غیراجتماعی است و طبیعتا از مدرسه هم اخراج شد و در پذیرش دانشگاه زوریخ هم رد شد. همه اینها باعث شد او کمی دیرتر به موفقیت برسد. ولی بالاخره رسید. او جایزه نوبل را برد و فیزیک نوین را متحول کرد.
روبرت گودارد
گـودارد به خـاطــــر تـحــقـیــقــــات و آزمایشهایش در زمینه سوخـت مایع مـوشک مشهـور و شناخته شده اسـت ولـی در طـول زندگیاش اغلب اوقات نظریاتش رد میشد و توسط بزرگان علم در زمان خودش به استهزا گرفته میشد. امروز اما موشکها و سفرهای فضایی که گودارد از آنها حرف میزد، دور از ذهن نیستند و بیشتر اینها مدیون کارهای علمی اوست؛ مردی که در مقابل احساس زمانهاش ایستادگی کرد.
نیوتن
نیـوتـن بـدونشــک در ریـاضـیــات یک نابـغـــه است ولی او شکسـتهای متعددی در سـالهـای نوجوانی و جوانـیاش داشـتـه. هیچوقت در مدرسه شاگرد خوبی نبوده و وقتی هم که اداره املاک خانوادگیاش را بر عهده گرفته، شکست سنگینی خورده و فقیرانه زندگی کرده؛ تا اینکه یکی از عموهایش او را به خرج خودش به کمبریج فرستاد و او آنجا درنهایت به موفقیتهای علمی رسیده است.
سقراط
با وجود اینکه هیچ نوشتهای از سقراط باز نمانده است، او را از بزرگترین فیلسوفهای عصر کلاسیک میدانند. با این حال، در زمانه خودش به او «فاسد منحرفکننده» میگفتند و او را به مرگ محکوم کردند. اما سقراط هیچگاه اجازه نداد متوقفاش کنند و در راه درست خود ماند و تا زمانی که مجبورش کردند زهر بخورد، به آموزش ادامه داد.
روبرت استرنبرگ
این نام بزرگ در روانشناسی، نمره c را در اولین کلاس مقدمهای کالج از یکی از استادانی کسب کرد که بعدها درباره او اینطور گفت: «در حال حاضر فقط یک استرنبرگ مشهور در روانشناسی وجود دارد و آشکار است که هیچکس نمیتواند جای او را در دنیای روانشناسی بگیرد.»
توماس ادیسون
در دوران ابـتـدایــی، معلـمهـایـش میگفتند ادیسـون در یادگـیـری مسایل خیلی کودن است و حتی زمان جوانیاش هم اوضاع بهتر از این نبود و او از 2 شغل اولیهاش به خاطر نابلد بودن، اخراج شد! او به عنوان یک مخترع، هزار تلاش ناموفق در اختراع لامپ داشت و البته همه این تلاشهای ناموفق سرانجام باعث شدند تا او طرح موفقی از لامپ را اختراع کند.
برادران رایت
این 2 برادر قبل از باز کردن مغازه دوچرخهفروشی که به ایده پرواز در آنها منجر شد، در حال مبارزه با افسردگی و بیماری خانوادگیشان بودند. بعد از شکستهای متعدد در اختراع ماشین پرواز و بعد از سالها کار سخت و شکست خوردن تعداد زیادی از نمونههای پروازی، دست آخر توانستند هواپیمایی بسازند که بتواند در هوا بماند و حرکت کند.
جریسینفلد
امروز کسی نیست که این کمدین را نشناسد ولی وقتی برای اولین بار او روی صحنه رفت و چشمش به تماشاگران افتاد، شکست سختی خورد و طبیعتا مورد استهزا قرار گرفت. اما او میدانست که میتواند این کار را انجام دهد. پس شب بعد دوباره روی صحنه رفت و کارش را تمام کرد و این بار قهقهه و صدای تشویق به گوش رسید و بقیه ماجرا.
فرد آستیر
وقتی او برای اولینبار توسط کارگردان mgm تست شد، این حرف را شنید که: «تو نه میتوانی بازی کنی و نه میتوانی بخوانی!» ولی او ادامه داد و به یک بازیگر و خواننده مشهور تبدیل شد.
موزارت
موزارت در 5 سالگی موسیقی را شروع کرد. او نویسنده 600 قطعه موسیقی ناب است که امروزه از بهترین نمونههای موسیقی در دنیا هستند؛ در حالی که او در زندگیاش آسودگی چندانی نداشته و اغلب اوقات بدون وقفه به عنوان آهنگساز در سالزبورگ کار میکرده و همواره تلاش میکرده تا حمایت طبقه اشراف را داشته باشد. او با سهم کوچکی از اسم بزرگش مُرد.
سیدنی پویتیر
بعد از اولین آزمون هنرپیشگیاش کارگردان به او گفت: «چرا وقت مردم را تلف میکنی؟ برو بیرون و یک ظرفشور یا چیزی دیگری بشو!» پویتیر با خودش عهد کرد که به او نشان دهد که میتواند. پس ادامه داد و بازیگر شد و بالاخره جایزه اسکار را هم برد و یکی از بهترین بازیگران شد.
جین موریو
کارگردان به این بازیگر جوان گفته بود: «تو آنقدر خوب نیستی که در فیلمها بازی کنی.» اما این بازیگر جوان فرانسوی بعدها در بیش از 100 فیلم درخشید و جایزههای زیادی برد.
ونسان ونگوک
ونـگـوک در هـمـه زنـدگـیاش فـقـط تـوانست یکی از نــقاشیهـایــش را بفروشد؛ آن هم به یک دوست و با قیمتی خیلی ناچیز. ونگوک در طول زندگیاش به موفقیت نرسید. او از نقاشی لذت میبرد و اغلب اوقات برای کامل کردن 800 نقاشی مشهورش گرسنگی میکشید. اما امروزه آن نقاشیها صدها میلیون دلار فروخته میشوند.
چارلز شولتز
کمدی بادامزمینی شولتز از شهرت ویژهای برخوردار بوده است؛ اگرچه هر کارتونی که این کارتونیست ارایه کرده بود، از طرف سالنامه مدرسه راهنمایی رد شد، حتی بعد از راهنمایی درخواست شولتز برای موقعیت کاری او با والت دیسنی هم رد شد.
زینگری
او به طور اعجابانگیزی در اوایل قرن بیستم بسیار مردمی شد. این نویسنده کتابهای حادثهای کارش را با دندانپزشکی شروع کرد؛ شغلی که زود از آن متنفر شد. سپس شروع به نوشتن کرد ولی پشتسرهم ناشران، کار او را رد میکردند و به او میگفتند که نویسندگی برای او شغل نمیشود و او باید آن را ترک کند. سالها گذشت تا اینکه او در 40 سالگی توانست اولین کتابش را منتشر کند. از او 90 کتاب به چاپ رسید که بیشتر از 50 میلیون کپی از آن در سراسر جهان به فروش رسید.
امیلی دیکسون
شاعر منزوی و نویسنده عاشقانهها، امیلی، در طول زندگیاش چندان پذیرفته نشد. کمتر از 12 شعر او از تمام 1800 شعرش اجازه انتشار یافتند.
جی.کی.رولینگ
نویسنده سرشناس «هریپاتر» که قبل از انتشار سریهای این رمان، زنی بیپول، افسرده و مطلقه بود و سعی میکرد فرزندش را به تنهایی بزرگ کند؛ امروز بعد از استقبالی که از «هری پاتر»ش به عمل آمده، به یکی از ثروتمندترین زنان دنیا تبدیل شده است!
جک لندن
این نویسنده مشهور همیشه اینطور موفق نبوده است. اولین رمان او (سپیددندان) بارها توسط ناشران رد شد تا اینکه بالاخره آن را پذیرفتند.
الویس پریسلی
او یکی از پرفروشترین هنرمندان زمان، حتی برای سالهای پس از مرگش، بود ولی در سال 1954 میلادی، وقتی که او هنوز مشهور نشده بود، جیمی دنی، مدیر گراند ال، اپرای الویس را بعد از اولین اجرایش اخراج کرد و به او گفت: «تو هیچی نمیشوی، پسر! بهتر است برگردی و کامیونت را برانی.»
لودویگ ون بتهوون
بتهوون جوان به طور عجیبی در نواختن ویلون ناشی بود و اغلب اوقات مشغول ساخت آهنگهایش بود و در نواختن ویلون ضعیف بود. باوجود عشق او به آهنگسازی، معلمش احساس میکرد که او همیشه ناامید است و هرگز نخواهد نتوانست در ویلون یا آهنگسازی به موفقیت برسد. ولی او ادامه داد و بهترین سمفونیها را ساخت.
استن اسمیت
این تنیسور حتی به عنوان توپجمعکن در مسابقات کاپ دیویس هم پذیرفته نشد؛ زیرا برگزارکنندهها احساس میکردند او برای این کار زیادی ناهماهنگ و زمخت است! اسمیت ادامه داد تا به آنها ثابت کند که اشتباه میکنند. با برنده شدن در ویمبلدون و یو.اس.اپن و 8 کاپ دیویس به آنها نشان داد که ناهماهنگ و زمخت نیست.
تام لندری
او به عنوان مربی تیم کابویهای دالاس، 2 جام برتر و 5 قهرمانی nfc را برای تیمش به ارمغان آورد و پرونده بیشترین پیروزیها را برای تیمش ثبت کرد.
او همچنین امتیازِ داشتنِ بدترین فصل اول (بدون هیچ برد) و داشتن تنها 5 برد در فصل بعدی را هم در پروندهاش ثبت کرده است.
سلام
به نظر من اعتماد به نفس و اراده است که حرف اول را در موفقیت هر فردی می زند . شکست برای چنین انسان هایی پله ای برای صعود است.
سلام، ما قدرت خرید گوشت نداریم، ولی احمدینژاد میگه رشد اقتصادی مملکتمون ۵.۲ درصد هست. انقدر دروغش بزرگ بود که صدای آقای غلام رضا تجگردون در مجلس درآمد. آقا دکتر، اقتصاد خانوادگی با اقتصاد مملکت فرق میکند. به جای تهمت دزدی زدن به سپاه و ما بسیجیها، مواظب باشید کار خودتون به هتل اوین نیفتد. همین طور که میدونید دختر دزد کبیر در هتل اوین به سر میبرد و گفته غذا ی اوین را نمیتواند بخورد. الهی بمیرم برای همه دزدها.